استاد روزبه از زبان دیگران
آنچه از آن استاد فرزانه و بزرگوار دارم شایستگی های استادی، اصالت ذاتی و خدمت صادقانه در جهت پرورش استعدادهایی بود که امروز اغلب به عنوان بازوان اندیشمند، صمیمی و متّقی انقلابی هستند که قرن ها انتظار آن می رفت و امید است که با عنایت و لطف خداوندگار توانا و مهربان ثمرات مفید و معنوی آن، اعتلای اسلام عزیز را در برداشته باشد.
رضا حداد عادل
استاد روزبه معتقد بودند که فعل امر برای انسان ساخته نشده و فقط خدا می تواند از فعل امر استفاده کند لذا در مکالمات روزمره از فعل امری استفاده نمی کردند. مثلاً اگر تشنه بودند و نیاز به آب داشتند مثلاً به مستخدم می گفتند: مش محمد شما یک لیوان آب برای ما نمی آوری؟
ساله تبلیغ را خیلی اهمیت می دادند. زمانی از خانم ها درخواست شده بود که جلساتی در پرورشگاه برای آشنایی بچه های پرورشگاهی با مسائل دینی بگذارد، مرحوم استاد روزبه خانم ها را تشویق می کردند به هر قیمتی شده درآنجـا نفوذ کنند و بچّه ها را با خدا و مسائـل ضروری و دین آشنـا نمایند و برای این کار با همه گرفتاری ها وقت می گذاشتند و به سوالات کتبی بچه های پرورشگاه پاسخ می دادند و مشکلاتی را که خانم ها در برخورد با آن محیط های نامانوس عنوان می کردند حل می نمودند.
در زمان حکومت طاغوتیان، وقتی دولت تصمیم گرفت حرمت ورود به مدارس دخترانه اسلامی را از بین ببرد و آقایان بی اجازه، بی خبر و سرزده وارد مدارس اسلامی شوند، مرحوم استاد روزبه در انگلستان برای معالجه تشریف داشتند. در بازگشت از سفر خدمتشان رسیدیم و ماجرای تهاجم رئیس و بعضی کارکنان ناحیه را خدمتشان عرض کردیم. مضمونی اینچنین به کار بردند: “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.” فرمودند:” از پیشامدی در جهتی که بخیر و صلاح اسلام است استفاده نمایید. از این به بعد باید در مدرسه در تمام ساعات حجاب کامل اسلامی را رعایت نمایید تا حدّی از حدود الهی نقض نشود” و فرمودند: “امید است به این نحو مساله حجاب کامل در زیر چادر در جامعه جا بیفتد.”
استاد علّامه جناب آقای محمّدتقی جعفری در مجلس ترحیم استاد روزبه فرمودند: اگر قرار بود خداوند در آخر الزّمان پیامبری را مبعوث بفرمایند این پیامبرحتماً استاد روزبه بود. خداوند بر درجات این استاد الگو و نمونه صبر و شکیبایی، بیفزاید و او را در اعلی علیین پذیرا باشد.
لب به سخن که میگشود گویی پرواز هزاران (چکاوک) سینه آسمان را میشکافت و تا رنگین کمان عرفان اوج میگرفت. موسیقی کلام او را ترنم تسبیح هزاران «هزاردستان» تا افقهای دور بدرقه میکرد و جان هر نیوشندهای را از شمیم ملکوتی امید و ایمان مشحون میساخت. طنین پرهیز او رودی از پیام میساخت وعاشق را در میان میگرفت. لبخند ملکوتیاش طلوع صبحی بود که دل شاگردان عاشق را در میان میگرفت. لبخند ملکوتیاش طلوع صبحی بود که تلاوت محمود قرآن را طلب میکرد و متعلم را بر سبیل نجات مینشاند و تا کرانههای دانش ربانی، راه مینمود.
خاطرم هست که شهید سیّدکاظم موسوی در مراسم ارتحال استاد روزبه برای شاگردانشان سخنرانی داشتند و فرمودنـد عزّت نفس و کرامت ، ذات وجـودی استاد شده بود. برای این مطلب شان نمونه آوردند که استاد روزبه چون می دانستند بهترین معلّم مدرسه علوی هستند بیشترین حق التّدریس را برای خود می نوشتند ولی بعد از دریافت پول با دست دیگر مقداری از آن را در صندوق مدرسه می ریختند.
استاد روزبه معتقد بودند که فعل امر برای انسان ساخته نشده و فقط خدا می تواند از فعل امر استفاده کند لذا در مکالمات روزمره از فعل امری استفاده نمی کردند. مثلاً اگر تشنه بودند و نیاز به آب داشتند مثلاً به مستخدم می گفتند: “مش محمد شما یک لیوان آب برای ما نمی آوری”؟
در سال 1324 من به قم مشرف شدم و قهراً از درک فیض محضر استاد محروم گردیدم؛ ولی تابستانها که به زنجان میرفتم، روابط برقرار میشد و در جلسات شرکت میکردم. شبهای ماه رمضان هر شب در تکیه حاج خداکرم که مجاور منزل مرحوم روزبه بود، جلسه داشتیم و پس از پایان جلسه به اتفاق به مسجد سید میرفتیم تا از محضر پرفیض مرحوم آیتالله آقا میرزامحمود حسینی (امام جمعه) استفاده کنیم. در محرّم سال 1328 این جانب به اتفاق استاد بزرگوارم آقای حاج شیخ علیاصغر کرباسچیان، معروف به علامه، چند روزی به زنجان مسافرت کردیم. در آن سفر کوتاه مدّت دوبار در مدرسه توفیق با مرحوم روزبه ملاقات داشتیم. آقای علامه مجذوب ایشان شد.
در تابستان 1329 تعطیلات سه ماهه تابستان را با هم به زنجان رفتیم. آقای علامه در بیرونی منزل آقای همایونی سکونت داشت و قهراً با مرحوم روزبه بیشتر در تماس بود که نتیجه این ملاقاتها و تماسها پس از چند سال به صورت تأسیس دبیرستان علوی جلوهگر شد.
1ـ مدیریت رسمی دولتی
2ـ مدیریت علمی
3ـ مدیریت داخلی و مالی و نظارت کلی.
قسمت اول و دوم به عهده مرحوم روزبه بود؛ زیرا اوّلاً به عنوان مدیر مسؤول حکم رسمی داشت، ثانیاً همهفن حریف بود. با اینکه رشته تخصصی او فیزیک بود، تقریباً در همه رشتهها تخصّص داشت. مرحوم روزبه به شهادت عموم کسانی که با او مأنوس بودند ـ از همکاران، شاگردان و دوستانش ـ در ادبیات فارسی، عربی، علوم دینی، تفسیر، ریاضیات، جبر، مثلثات، شیمی، هیئت، طبیعی، تاریخ و بالأخره تمامی مواد درسی متبحر بود؛ لذا به معنی واقعی کلمه مدیر علمی دبیرستان، او بود و همه دبیران متخصص در مقابلش خاضع بودند. برای اینکه گفتار از مبالغه برکنار باشد، لازم است اشاره کنم که یگانه ماده درسی که آن مرحوم تبحر نداشت، زبان انگلیسی بود؛ زیرا در دوران دبیرستان و دانشگاه زبان فرانسه خوانده بود. به دلیل تسلطی که بر علوم مذکور داشت و هیچ وقت برنامههای درسی ناتمام نمیماند، بلکه در اغلب موارد مقداری فوق برنامه تدریس میشد و به صورت پلیکپی در اختیار دانشآموزان قرار میگرفت.
استاد به اصحاب خاص خود میفرمود: «دبیرستان علوی باید از لحاظ علمی در سطح اول کشور اول باشد تا بتواند اهداف دینی خود را که برای خاطر آن تأسیس شده است، پیاده کند.»
گفته او واقعیت داشت که از وزیر تا رئیس ناحیه و کارمندان، برای اینکه دبیرستان علوی صدرنشین است و در امتحانات نهایی و حتی در کنکور دانشگاه مقام اول را داراست، به دیده احترام به دبیرستان مینگریستند. در نتیجه، دبیرستان میتوانست به اهداف دینی خود برسد و چون دستگاه طاغوت مجذوب و فریفته برتری دبیرستان علوی شده بود، خفاش مانند انوار ملکوتی تابان بر محیط دبیرستان را نمیدید و در نتیجه، هدف مقدس انجام میشد. ظاهراً در سال 1350 بود که دستگاه مخوف و جهنمی ساواک، متوجه خطر دبیرستان علوی نسبت به رژیم شد و با بهانههای واهی به فکر مزاحمت افتاد. مرحوم روزبه میفرمود: «دستگاه دیر فهمیده است و ما بحمدالله به هدف خود رسیدهایم.»
این قسمت به عهده آقای علامه بود. من که مدتها پیش از تأسیس دبیرستان علوی افتخار آشنایی و شاگردی ایشان را داشتم، به صراحت میگویم که فکر تأسیس دبیرستان علوی اولبار به خاطر ایشان خطور کرد و راه خدمت را در این کار سترگ تشخیص داد؛ لذا از حوزه علمیه قم به تهران آمد و فکر خود را با بعضی از علما و اندیشمندان دلسوز اجتماع مطرح کرد. متجاوز از یک سال با تشکیل جلسات هفتگی جوانب امر را رسیدگی کرد و بالأخره قاطعانه تصمیم به تأسیس دبیرستان گرفت. از طرفی چون در سفر زنجان با مرحوم روزبه کاملاً آشنا شده بود و آن موقع استاد در تهران مشغول تکمیل مراحل دانشگاهی بود، آقای علامه مقدمات همکاری آن مرحوم را فراهم آورد و بالأخره حکم مدیریت مرحوم روزبه صادر شد. آقای علامه همانند روزبه از نوابغ روزگار بود. برخورد این دو نابغه با یکدیگر از مصادیق «مرَجالبحرین یَلقیان» بود که «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.
محل سکونت آقای علامه ده ونک بود و در آن تاریخ، وسیله نقلیه از ونک به تهران وجود نداشت. معظم له در سرما و گرما از ده ونک تا میدان ونک پیاده میآمد و با استفاده از وسایل نقلیه عمومی خود را طوری به دبیرستان میرسانید که پیش از دانشآموزان وارد دبیرستان شود. ابتدا به نظافت دفتر و کلاسها و دستشوییها میپرداخت و کلاس را برای ورود دانشآموزان آماده میکرد. هرگز خستگی و سستی به خود راه نمیداد. شبانهروز بیش از 14 ساعت کار میکرد و در تربیت دینی و اخلاقی دانشآموزان بسیار سختگیر بود. با کمال جدیت به فکر توسعه فضای آموزشی علوی بود و بالأخره با مساعدت بعضی از افراد خیر موفق شد دبیرستان مجهزی در خیابان فخرآباد و دو واحد دبستان (شماره 1 و 2) در خیابان ایران و بعد واحدهای دیگری در نقاط مختلف تهران تأسیس کند. در اینجا بیمناسبت نمیدانم چند خاطره از کیفیت اداره دبیرستان علوی نقل کنم.
این قسمت به عهده آقای علامه بود. من که مدتها پیش از تأسیس دبیرستان علوی افتخار آشنایی و شاگردی ایشان را داشتم، به صراحت میگویم که فکر تأسیس دبیرستان علوی اولبار به خاطر ایشان خطور کرد و راه خدمت را در این کار سترگ تشخیص داد؛ لذا از حوزه علمیه قم به تهران آمد و فکر خود را با بعضی از علما و اندیشمندان دلسوز اجتماع مطرح کرد. متجاوز از یک سال با تشکیل جلسات هفتگی جوانب امر را رسیدگی کرد و بالأخره قاطعانه تصمیم به تأسیس دبیرستان گرفت. از طرفی چون در سفر زنجان با مرحوم روزبه کاملاً آشنا شده بود و آن موقع استاد در تهران مشغول تکمیل مراحل دانشگاهی بود، آقای علامه مقدمات همکاری آن مرحوم را فراهم آورد و بالأخره حکم مدیریت مرحوم روزبه صادر شد. آقای علامه همانند روزبه از نوابغ روزگار بود. برخورد این دو نابغه با یکدیگر از مصادیق «مرَجالبحرین یَلقیان» بود که «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.
محل سکونت آقای علامه ده ونک بود و در آن تاریخ، وسیله نقلیه از ونک به تهران وجود نداشت. معظم له در سرما و گرما از ده ونک تا میدان ونک پیاده میآمد و با استفاده از وسایل نقلیه عمومی خود را طوری به دبیرستان میرسانید که پیش از دانشآموزان وارد دبیرستان شود. ابتدا به نظافت دفتر و کلاسها و دستشوییها میپرداخت و کلاس را برای ورود دانشآموزان آماده میکرد. هرگز خستگی و سستی به خود راه نمیداد. شبانهروز بیش از 14 ساعت کار میکرد و در تربیت دینی و اخلاقی دانشآموزان بسیار سختگیر بود. با کمال جدیت به فکر توسعه فضای آموزشی علوی بود و بالأخره با مساعدت بعضی از افراد خیر موفق شد دبیرستان مجهزی در خیابان فخرآباد و دو واحد دبستان (شماره 1 و 2) در خیابان ایران و بعد واحدهای دیگری در نقاط مختلف تهران تأسیس کند. در اینجا بیمناسبت نمیدانم چند خاطره از کیفیت اداره دبیرستان علوی نقل کنم.