کم‌تر فکر می کردیم؛

دلمان برای روزهایی که صبح زود، خواب‌آلود و با حسی دوگانه از دل‌شوره و شوق

به مدرسه می‌آمدیم، تنگ شود!

فکرش را نمی‌کردیم:

دلمان لک بزند؛ برای شنیدن صدای زنگ تفریح، از کلاس بیرون زدن

خود را با شوق به حیاط رساندن برای بازی ها و خنده‌ها…

و حالا ما با همه خستگی‌ها و کلافگی‌هایمان از ماسک، در خانه ماندن‌های طولانی،

کلاس‌های از راه دور و نچشیدن درست و حسابی طعم بازی‌ها و جنب‌وجوش تابستان

در آغاز راهی نو ایستاده‌ایم؛

مهری دوباره و یک سال تحصیلی دیگر!

امسال به یاری خدا بیش‌تر به مدرسه خواهیم آمد.

و با تمام سختی‌هایی که از کرونا کشیده‌ایم، آب‌دیده‌تر و استوارتر

دوباره در کنار هم، یاد می‌گیریم، خاطره می‌سازیم و به مدد همت و اراده، دوباره روییدن و دوباره از نردبان آگاهی بالا رفتن را تجربه خواهیم کرد.

ما و مدرسه،

چشم به راه شماییم…!