بعثت آخرین فرستاده آسمان، پایان زمستان عذاب زمین بود و آغاز باران رحمت برای تمامی عالمیان
پیامبری که «بخشایش» و «مرحمت» آیین او بود و رنجِ هدایتِ آدمیان، برایش آسان… .
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزل های فراوان باشد
سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آن سوتر از اندیشه و در را بستی