شهر پر جمعیت و زیبایی، کنار دو رود دجله و فرات بود به نام نینوا. مردم این شهر، بت پرست بودند و هر قبیله و دسته، بت مخصوص به خود را داشت. مردم به یکدیگر ظلم می کردند و توجهی به فقیران نداشتند.
یونس پیامبر سال ها در این شهر، مردم را به خدا پرستی دعوت کرد، ولی غیر از دو نفر کسی به او ایمان نیاورد. یونس از هدایت قومش نا امید شد و کاسه صبرش، لبریز. از ایمان آوردن مردم نا امید شد و نفرینشان کرد،تا عذاب الهی نازل شود. با آشکار شدن علائم عذاب،یونس با خشم و نفرت شهر را ترک کرد تا خودش گرفتار عذاب نشود.
چیزی از رفتن یونس نگذشته بود،که آسمان شهر تیره و تار شد و نشانه های عذاب الهی ظاهر شد.
مردم که سخت وحشت کرده بودند، از این که به گفتههای پیامبرشان توجه نداشند، پشیمان شدند و بتها را شکستند و توبه کردند. خدا هم توبه شان را پذیرفت و عذاب را از آنها دور کرد. شاید اگر پیامبرشان یونس، کمی صبوری به خرج میداد، مردم زودتر ایمان میآوردند.
از آن طرف یونس بیخبر از همه جا به ساحل دریا رسید و عدهای را دید که در حال سوار بر کشتی هستند.
با آنان همسفر شد و به راه افتادند، تا این که کشتی گرفتار طوفان شد و امواج سهمگین کشتی را متلاطم ساخت. مسافرین فکر کردند کشتی سنگین است و باید یک نفر را به دریا بیندازند، قرار بر قرعه کشی شد.
سه بار قرعه انداختند و هر سه بار قرعه به نام یونس درآمد! یونس را به دریا انداختند و ماهی بزرگی، فورا او را بلعید.
﴿إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴾ ﴿ فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضينَ﴾ ﴿ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ﴾ ؛«زمانی را که به سوی کشتی پر (از جمعیت و بار) فرار کرد و با آنها قرعه افکند و (قرعه به نام او افتاد) و مغلوب شد (او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید در حالی که مستحق سرزنش بود.» [۱]
یونس چند روزی که در شکم ماهی بود، را به اطاعت و عبادت خدا مشغول بود، و فهمید که این گرفتاری نتیجه کم صبری درباره قومش بوده به اشتباه خود اعتراف کرد و از خدا طلب بخشش کرد.
﴿فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ﴾﴿ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ و اگر یونس از تسبیح گویان نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند.[۲]
خداوند، توبهاش را پذیرفت و او را از تاریکی و ظلمت نجات داد.
﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ [۳] ؛ «و (یاد آر حال) ذو النون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمیافکنیم (تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم.)
یونس در سایه تسبیح پروردگار مشمول عفو خاصش شد. آنچه باعث گرفتاری یونس شد، غضبش بود. گاهی از کسی یا چیزی بدمان میآید و وجودش ما را ناراحت میکند، اسم این میشود کراهت. وقتی ناراحتی در چهره و ظاهرمان آشکار میشود، خشم و غضب نام دارد. و اگر این حالت شدید شود و باعث رفتار و گفتار نابجایی شود، غیظ گفته میشود. معنای کظم غیظ همین است، بروز ندادن ناراحتی، علاوه برآن، کنترل خشم و غضب. به علاوه کنترل خشم درونی، هنگامی که دلت میخواهد با تمام وجود فریاد بکشی و ناسزا بگویی و خونی که در رگهایت به جوش آمده را با اظهار خشم و داد و فریاد نشان دهی، خودت را کنترل میکنی تا حرف ناشایستهای بر زبان نیاوری یا رفتار غلطی انجام ندهی. کنترل این حالت از خشم و غضب میشود،” کظم غیظ” برای کظم غیظ، نباید به دنبال نابودی خشم و غضب باشیم، بلکه باید عقل و اراده خود را، تقویت کنیم تا بتوانیم خویشتندار باشیم و بر نفسمان غلبه و کنترل داشته باشیم و زود از کوره در رویم.
اگر حضرت یونس کمی صبوری به خرج می داد و بیشتر تحمل میکرد،شاید گرفتار ظلمت و تاریکی نمیشد.
انسان که دیگ زود پز نیست که دائم در حال جوش و خروش باشد. اگر انسان هم هنگام عصبانیت بجوشد و بخروشد و فریاد بزند و کاسه را بر کوزه بکوبد که چه فرقی میان انسان و دیگ زودپز! حفظ آرامش در موقعیتهای عادی کار خاصی نیست مهم این است که هنگام عصبانیت بتوانیم خویشتنداری کنیم و دهانمان را به حرفهای ناروا آلوده نکنیم.
پی نوشتها:
- صافات ۱۴۱ تا ۱۴۲.
- صافات ۱۴۲ تا ۱۴۴.
- انبیاء،۷۸.