غم به جراحت می ماند!

یک‌باره می‌آید! اما رفتنش و التیام یافتنش با خداست و در این میانه، نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم حکایتی دیگر است. حکایتی که نه می‌شود گفت و نه می‌توان نهُفت! حکایت آتشی است که می‌سوزاند، خاکستر می‌کند اما دود ندارد یا نباید داشته‌باشد! مادر! رحلت پیامبر که درود خدا بر او و خاندانش باد. برای تو تنها مرگ یک پدر نبود. حتی مرگ یک پیامبر هم نبود. مرگ پیام بود! مرگ شمع نبود. مرگ روشنی بود!

آن که گفت:« حَسْبُنا کِتابَ الله »، کتاب خدا را نمی‌شناخت! نمی‌دانست که یکی از دو ثقل به تنهایی آفرینش را واژگون می‌کند. نمی‌فهمید؛ با یک بال نه تنها نمی‌توان پرید که یک بال وبال گردن می‌شود و امکان راه رفتن را هم از انسان سلب می‌کند.  نه او که مردم هم نمی‌فهمیدند؛ کتاب بدون امام، کتاب نیست! کاغذ و نوشته‌ای است بدون جان. قبله بدون امام قبله نیست! و کعبه بدون امام سنگ و خاک است و قرآن بدون امام، خانه بدون صاحب خانه! هر کس به خانه بدون صاحب‌خانه به مهمانی برود، به یقین گرسنه بر می‌گردد، مگر آن که خیال چپاول داشته‌باشد و قصد غصب کرده‌باشد یا سفیه باشد و مجنون! دست‌های علی هنوز در آب غسل پیامبر بود که دست‌های فتنه در سقیفه بنی‌ساعده به هم گره خورد و گره در کار اسلام افکند. پیکر مطهر پیامبر هنوز بر زمین بود که ابرهای تیره در آسمان پدیدار شد و باران فتنه باریدن گرفت! دین در کنار پیامبر ماند و دنیا در سقیفه بنی‌ساعده متجلی شد… .

ادبستان فاطمی 

فاطمیه ۲

بخشی از خطبه فدکیه 

پس خدای بزرگ، ایمان را برای پاک‌کردن شما از شرک، نماز را برای پیراستن شما از تکبّر، زکات را برای تزکیه نفس و افزایش روزی، روزه را برای تثبیت اخلاص، حج را برای استحکام دین، عدالت‌ورزی را برای التیام قلب‌ها، اطاعت ما خاندان وحی را برای نظم یافتن ملت‌ها، امامت‌مان را برای رهایی از تفرقه و چنددستگی و صبر را برای به دست آوردن پاداش الهی قرار داد. نیکی به پدر و مادر را برای رهایی از غضب خداوندی، صله ارحام را برای طولانی شدن عمر، وفای به نذر را برای قرار گرفتن در معرض مغفرت الهی، دقت در پیمانه و وزن را برای کاهش کم‌فروشی مقرر فرمود و شما را از نسبت ناروا دادن برحذر داشت تا از رحمت الهی دور نشوید. پس آن‌گونه که شایسته است پارسایی خداوند را در پیش گیرید. دنیا را جز به آیین مسلمانی ترک مگویید و خدای را در آن‌چه شما را بدان امر کرده و از آن چه بازتان داشته‌است، اطاعت کنید که تنها عالمان و باورمندان خشیت خدای خویش را در پیش می‌گیرند.

حزن سرمد

و از سخنان آن حضرت است هنگام به خاک سپردن سیّده زنان، فاطمه علیهاسلام:

درود بر تو اى فرستاده خدا از من و دخترت که در کنارت آرمیده و زودتر از دیگران به تو رسیده. اى فرستاده خدا! مرگ دختر گرامى‌ات عنان شکیبایى از کفم گسلانده و توان خویشتندارى‌ام نمانده. اما براى من که سختى جدایى تو را دیده و سنگینى مصیبتت را کشیده‌ام، جاى تعزیت است نه هنگام تسلیت! تو را بر بالین ساختم در آن‌جا که شکاف قبر تو بود و جان گرامى‌ات میان سینه و گردنم از تن مفارقت نمود. «همه ما از خداییم و به خدا باز مى‌گردیم.» امانت باز گردید و گروگان به صاحبش رسید. کار همیشگى‌ام اندوه است و تیمارخوارى و شب‌هایم شب‌زنده‌دارى. تا آن که خدا، خانه‌اى را که تو در آن به سر مى‌برى برایم گُزیند و این غم که در دل دارم، فرو نشیند. زودا دخترت تو را خبر دهد که چسان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. از او بپرس چنان که شاید و خبر گیر از آن چه باید که دیرى نگذشته و یاد تو فراموش نگشته.  درود بر شما، درود آن که بدرود گوید نه که رنجیده‌است و راه دورى جوید. اگر باز گردم، نه از خسته‌جانى است و اگر بمانم، نه از بدگمانى است بلکه امیدوارم بدان چه خدا شکیبایان را وعده داده و پاداشى که براى آنان نهاده … .                                                          خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه

عجلی گو تا فرج آید پدید

ای آخرین تکیه‌گاه و پناه

تسلیت باد تو را

نمی‌دانم کجای جهان

در سوگ سترگ مادر

ابر بغض‌هایت را می‌بارانی

نمی‌دانم به کدام محفل روضه مادر سر می‌زنی

هر کجا که هستی و برای بی‌نشانه‌ترین بهشت خلقت، مجلس عزا بر پای می‌داری

سرت سلامت ای آخرین آفتاب عالم!

ای مهربانی در راه

می‌بینی که زخم‌هایمان بی‌شماره‌اند

ای کشتی نجات!

می‌دانی که آب از سر چشم‌هایمان گذشته‌است

و می‌بینی که اندوهمان را نهایت نیست

تنها دل خوشی ما

یگانه دلیل ادامه دادن هایمان

در این روزگار

قطعی بودن «آمدن» شماست… .

انتظار فاطمی