سرکار پاسبان “پ” نتوانست هیچ کاری برای “شیرمان” بکند. به او اعلام شد هیچ قانونی برای بازنشستگی سگ‌ها وجود ندارد.
سرکار پاسبان “پ” خیلی ناراحت بود؛ حتی حاضر شد پول غذای شیرمان را تامین کند و فقط او در اراده‌ی پلیس بماند، در آپارتمان خودش که نمی‌توانست چنین سگی را نگه دارد؛ اما باز هم با او مخالفت شد. نظم آهنین اداره‌ی پلیس چنین کاری را قبول نمی‌کرد؛ آن‌جا که باغ وحش نبود.
روزی که قرار بود شیرمان را با ماشین ببرند، سرکار پاسبان….

  • نویسنده: مهدی میرکیایی
  • صویرگر: حمید بهرامی
  • نشر افق

برای همراه شدن با ماجرای هیجان انگیز شیرمان و اتفاقات جالبی که در جریان است، می‌توانید با هماهنگی قبلی به کتابخانه دبیرستان (دوره۱) مراجعه کنید و یا از فروشگاه‌های اینترنتی فروش کتاب استفاده کنید.

معرفی کتاب سلطان آشغالگردها