هیبت و حشمتش در مهربانی‌اش ذوب شده بود.

با چه حسِ نابی از یارانِ شهیدش یاد می‌کرد و فرزندانشان را در آغوش می‌کشید!

بزرگ بود اما بزرگی نمی‌فروخت.

از خلقِ درمانده روی برنمی‌تافت، دست پس نمی‌کشید،

پایِ غرور بر زمین نمی‌زد، و انتظار پاداش نداشت؛

در دفعِ ستم و وحشتِ داعشیان، همه مذاهب، صدایش می‌زدند. می‌شنید و اجابت می‌کرد.

مردانگی‌اش چنان شهره بود که حتی مخالفان و دشمنانش هم در میدانِ نبرد، در تنگناها، روی قولش، وفایش، و مردانگی‌اش حساب می‌کردند.

***

او چنان رفت که می‌خواست و شایسته اش بود. این سرباخته و سالها بی‌پا و سر تاخته، بارها شهیدِ عشق و وفا و ایمان خویش شده بود.   و چه هنرمندانه، سربازانه مانده بود که سردارانه برود! پرکشید بی‌هیچ حسرتی، و ما ماندیم و داغدار و حسرت‌زده.

حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع و داغی که در دل ها نشست، اجابت این  وعده‌ی قرآنی بود که :  اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا.