بچه های عزیز امروز میخواهیم یک قصه از یک پدر و پسر برایتان تعریف کنیم.
یکی از پیامبرهای خدا به نام حضرت ابراهیم (ع) یک پسر داشت به نام اسماعیل (ع). حضرت ابراهیم مثل همه پدرها بچه اش را خیلی دوست داشت. هر وقت فرصت پیدا میکرد با او بازی میکرد. اسماعیل هم پدرش را خیلی دوست داشت و هم همیشه به پدرش احترام میگذاشت و کمک میکرد. خدای بزرگ یک بار میخواست معلوم بشود که حضرت ابراهیم (ع) چقدر به حرفایش گوش میکند. برای همین یک کار خیلی سخت از حضرت ابراهیم (ع) خواست.
خدا گفت: «اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن.»
چند روزی گذشت و حضرت ایراهیم (ع) حسابی ناراحت و آشفته بود. اسماعیل که متوجه ناراحتی پدرش شده بود به او گفت: «چرا انقدر ناراحتی پدر؟»
حضرت ابراهیم (ع) ماجرا را برای پسرش تعریف کرد. اسماعیل (ع) که هم پدرش را خیلی دوست داشت و هم دستورات خدا را اطاعت میکرد، گفت: «من حاضرم کاری که خدا گفته است را انجام بدهی.»
حضرت ابراهیم و اسماعیل به بالای کوهی رفتند تا فرمان خدا را انجام دهند. وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواست فرمان خدا را انجام دهد فرشته ای پیش آنها آمد و گفت: «تو بنده خوب خدا هستی و خدا تو و پسرت را خیلی دوست دارد. حلا که فرمان پروردگارت را پذیرفتی دیگر نیازی به انجام آن کار نیست.»
سپس به حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع) یک گوسفند دادند تا آن را در راه خدا قربانی کنند و گوشتش را بین فقرا تقسیم کنند.
از آن بعد این روز به اسم روز عید قربان نامگذاری شد.
فعالیت پیشدبستانیها و کلاس اولیها
بچههای عزیز حالا با دقت فیلم درست کردن کاردستی گوسفند را با دقت ببینید و سپس آن را درست کنید و عکس کاردستی زیبایتان را برای ما ارسال کنید.
راستی این فعالیت به جای یک امتیاز، سه امتیاز دارد! بالاخر عید است و باید به شما عیدی بدهیم!
فعالیت دومیها
ما برای دومیهای عزیز هم یک فعالیت بامزه داریم!
برای انجام این فعالیت اول تکه کوتاهی از انیمیشین بره ناقلا که برای شما قرار دادیم را ببینید و بعد سعی کنید آن را دوبله کنید. یعنی به جای شخصیتهای کارتون حرف بزنید و پس از چند بار تمرین فایل صوتی آن را برای ما بفرستید. فقط حواستان باشد که کل دوبله را در یک فایل صوتی ضبط کنید.
راستی فعالیت شما هم به مناسبت عید قربان سه امتیاز دارد. این هم عیدی ما به شما!
منتظر شنیدن صداهای زیبای شما هستیم.