خاطراتی از استاد روزبه

مراسم صبحگاهی

در دوران اختناق رضاخانی که هرگونه تظاهر به دینداری و شعائر مذهبی ممنوع بود، با ابتکار آقایان همایونی و روزبه، هر روز صبح پیش از شروع کلاس‌ها، همه دانش‌آموزان و آموزگاران به حالت احترام سر صف می‌ایستادند و یکی از دانش‌آموزان ارشد، دعای شریف فرج، معروف به دعای حضرت مهدی(عج) را که با این جمله آغاز می‌شود: «اللهم ارزقنا توفیق الطاعه» با صدای رسا می‌خواند و سایرین با صدای رساتر گفته‌های او را تکرار می‌کردند. در واقع این مراسم، سرود صبحگاهی مدرسه توفیق بود.

مراسم عزاداری

به مناسبت ایام عاشورا، در ساعت آخر، سخنرانی دینی به وسیله مرحوم روزبه برای دانش‌آموزان کلاس‌های پنجم و ششم اجرا می‌شد.

تعطیلی مساجد و برگزاری نماز جماعت

در اواخر سلطنت منحوس رضاخان، اغلب مساجد زنجان بسته شد و ایرانیانی که از شوروی (سابق) اخراج شده بودند و به نام «مهاجر» شهرت داشتند، در مساجد اسکان یافتند؛ حتی بعضی از آنها در مسجد دکانی هم تأسیس کرده بودند. از جمله در مسجد مهدیه، واقع در خیابان فرمانداری زنجان، مهاجری که کثیرالعائله بود و بدون رعایت احترام و احکام مسجد در آنجا سکونت داشت، دکان قصابی باز کرده بود.

در این موقعیت توأم با خفقان که مساجد تعطیل بود و اغلب روحانیان مجبور به تغییر لباس شده بودند، دو رجل الهی، یعنی جناب آقای ابوالفضل همایونی (وفقه‌الله) و مرحوم روزبه با همت والای خود در مدرسه توفیق نماز جماعت تشکیل دادند که نوعاً از دانش‌آموزانی که تربیت خانوادگی صحیح داشتند و نماز را بلد بودند، استفاده می‌شد. این وضع تا شهریور 1320 ادامه داشت. بعد از ماجرای شهریور که منجر به فرار رضاخان گردید و مساجد از لوث وجود مهاجران تطهیر شد و علما در سنگر مساجد به انجام وظایف دینی مشغول شدند، آن دو بزرگوار ظهرها دانش‌آموزان کلاس‌های پنجم و ششم را با نظم خاصی به نماز جماعت مرحوم آیت‌الله آقاشیخ حسین دین‌محمدی، که آن موقع در مسجد میربهاء اقامه جماعت می‌فرمود، می‌بردند.

ماجرای شلوار کوتاه

از دستورات خلاف عفتِ سالهای آخر حکومت رضاخان، الزام دبیران و آموزگاران و دانش‌آموزان به پوشیدن شلوار کوتاه بالای زانو بود. بیشتر مدارس به این دستور نحس عمل کردند. باز این دو بزرگوار برای حفظ عفت عمومی توصیه کردند که دانش‌آموزان در خارج از محیط مدرسه شلوار معمولی بپوشند؛ ولی در مدرسه از شلوار کوتاه استفاده کنند، و برای تعویض لباس، اتاق مخصوصی منظور شده بود که زیر نظر یکی از مربیان انجام می‌شد.

موسیقی هرزه و عکس‌العمل مدرسه توفیق

دستور دیگر طاغوت، آشنا ساختن دانش‌آموزان به موسیقی هرزه و گمراه‌کننده بود که هفته‌ای یک ساعت معلم موسیقی از طرف اداره فرهنگ مأموریت داشت در کلاس‌های پنجم و ششم حاضر شود و با نواختن تار و ویولون، موسیقی‌های مبتذل به دانش‌آموزان بیاموزد. باز دو بزرگوار نامبرده با پرداخت پول او را از حضور در مدرسه توفیق منع کردند و در امتحان نهایی، که همان شخص ممتحن بود، به همه دانش‌آموزان مدرسه توفیق نمره قبولی می‌داد!

عاشورا و عروسی محمدرضا پهلوی با دختر فرعون مصر

یزیدیان مراسم برگزاری عروسی مذکور را به ایام عاشورا انداخته بودند. دستور داده شده بود که کلیه دانش‌آموزان و آموزگاران در یگانه دبیرستان آن زمان برای جشن و پایکوبی حاضر شوند. ما نیز عصر عاشورا در مدرسه حاضر شدیم و در صف ایستادیم. آقایان همایونی و روزبه با قیافه گرفته با هم مذاکراتی داشتند. ناگهان آقای همایونی از مدرسه خارج شد و مراجعتش حدود یک ساعت طول کشید. پس از مراجعت ما را مرخص کردند. بعد معلوم شد باز نقشه آن دو بزرگوار بوده است که با پرداخت پول به بعضی مقامات، کاری کردند که دانش‌آموزان مدرسه توفیق از شرکت در مراسم منحوس در ایام عزاداری سیدالشهدا معاف شوند.

کار گروهی

دانش‌آموزان موظف بودند صبح‌ها پیش از شروع کلاس و بعد از پایان ساعت رسمی زیرنظر معلم راهنما به مطالعه و مباحثه گروهی بپردازند. این امر در پیشرفت علمی دانش‌آموزان خیلی مؤثر بود. این مباحثه در کلاس ششم، سال آخر دبیرستان، تا سه ساعت بعد از ساعت رسمی ادامه می‌یافت و اغلب اوقات، مرحوم روزبه شخصاً برای حل مشکلات دانش‌آموزان و آشنا ساختن آنان با مسائل کنکور در دبیرستان حضور داشت.

نماز

استاد روزبه اول مغرب به نماز می‌ایستاد و عده‌ای به او اقتدا می‌کردند. چهره ملکوتی او در موقع نماز کاملاً کاشف از مجذوبیتش در مقابل حضرت حق بود. جمله «إیاک نعبد و إیاک نستعین» را طوری ادا می‌کرد که گویا خدا را می‌بیند و در واقع همین‌طور هم بود.

زمان ناهار

در دبیرستان دو روش برای صرف ناهار وجود داشت: عده‌ای که مایل بودند مبلغ معینی را برای استفاده از غذای مطبوع و بهداشتی دبیرستان در یک سال تحصیلی پرداخت می‌کردند و در سالن جنوبی روی میز و صندلی ناهار می‌خوردند؛ گروهی دیگر که چه بسا تمکن پرداخت مبلغ مذکور را نداشتند، غذاهای ساده‌ای از منزل می‌آوردند و موقع ناهار در سالن نمازخانه سفره گسترده می‌شد و صمیمانه در کنار یکدیگر ناهار می‌خوردند.
مرحوم روزبه همیشه در کنار گروه دوم می‌نشست و غذای وی از یک گرده نان، گاهی همراه پنیر و گاهی همراه انگور و گاهی همراه سیب‌زمینی یا لبو، تجاوز نمی‌کرد و زبان حالش این بود که: «ان الله تعالی فرض علی أئمه العدل أن یقدروا أنفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره.»

ساده‌پوشی

ساده‌پوشی توأم با نظافت از خصایص استاد بود. آن مرحوم گاهی لباس و حتی کفش وصله‌دار می‌پوشید. من که نسبت به او گستاخ بودم، یک روز گفتم: «این کفش و لباس مناسب شأن شما نیست.» فرمود: «شما خیال می‌کنید من از تهیه یک دست لباسِ نو عاجزم؟ نه، چنین نیست؛ بلکه منش و روش من به عنوان رئیس دبیرستان، باید الگوی دانش‌آموزان باشد تا مثل بعضی از آموزشگاه‌ها در شیک‌پوشی مسابقه نگذارند.» و بلافاصله فرمود: «ولی معلمینی که در کسوت روحانیت هستند، باید از لباس‌های خوب استفاده کنند که مبادا دانش‌آموزان خیال کنند لازمه روحانیت فقر و دلق‌پوشی است!»

تواضع و فروتنی

ظاهر استاد طوری بود که افراد تازه‌وارد و ناشناس خیال می‌کردند او یکی از کارکنان دبیرستان است و از وی سراغ مدیر و رئیس را می‌گرفتند! یک بار ایشان شخصاً برای انجام کاری به اداره رفته بودند. پس از انجام کار، اندیکاتورنویس خواسته‌ نامه را تحویل دهد و امضا بگیرد، پرسیده بود: «شما می‌توانید امضا کنید؟» استاد با کمال تواضع فرموده بودند: «بلی، می‌توانم!»